cbrc
 
نویسندگان
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
پیوندهای روزانه
لینکی ثبت نشده است

در این بخش جدیدترین شعرهای عاشقانه را انتخاب کرده ایم که از نوع تک بیتی دو بیتی، شعر نو، شعر جهان هستند. این اشعار را می توانید حفظ کنید برای برای همسر خود بخوانید و یا در قالب یک پیامک برای او بفرستید.

غزل‌های عاشقانه
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم

تو که از صورت حال دل ما بی‌خبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم‌

ای که پندم دهی از عشق و ملامت گوییتو نبودی که من این جام محبت خوردم

تو برو مصلحت خویشتن اندیش که من
ترک جان دادم از این پیش که دل بسپردم

عهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم
و گر این عهد به پایان نبرم نامردم

من که روی از همه عالم به وصالت کردم
شرط انصاف نباشد که بمانی فردم

راست خواهی تو مرا شیفته می‌گردانی
گرد عالم به چنین روز نه من می‌گردم

خاک نعلین تو‌ای دوست نمی‌یارم شد
تا بر آن دامن عصمت ننشیند گردم

روز دیوان جزا دست من و دامن تو
تا بگویی دل سعدی به چه جرم آزردم

سعدی

◽◾◽◾◽

شعر زیبای رمانتیک

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

ز تو دارم این غم خوش به جهان ازا ین چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن به‌اَم ندادی

چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی

تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟

همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی

ز کدام ره رسیدی ز. کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی

به سر بلندت‌ای سرو که در شب زمین‌کن
نفس سپیده داند که چه راست ایستادی

به کرانه‌های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی

هوشنگ ابتهاج

◽◾◽◾◽

اشعار عاشقانه زیبا از بزرگان و شاعران

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم

با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو من سوخته در دامن شب‌ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم

فریاد ز بی مهریت‌ ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم‌

ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم

محمدرضا شفیعی کدکنی

◽◾◽◾◽
شعر زیبای با معنی


ای نگاهت از شب باغ نظر، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیستچنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه گیسویت از امواج تحریر قمرهم بلند آوازه‌تر شد، هم بلند آوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشت
چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر

چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفت
چشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر

از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود
جادویی از سحر چشمان تو پُر اعجازتر

آن که چشمان مرا‌تر کرد، اندوه تو بود
گر چه چشم عاشقان بوده ست از آغاز، تَر

علیرضا قزوه

◽◾◽◾◽

شعر عاشقانه جدید

از خانه بیرون می‌زنم، اما کجا امشب
شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب

پشت ستون سایه‌ها روی درخت شب‌
می‌جویم، اما نیستی در هیچ جا امشب‌

می‌دانم آری نیستی، اما نمی‌دانم
بیهوده می‌گردم به دنبالت چرا امشب؟

هر شب تو را بی جستجو می‌یافتم، اما

◽◾◽◾◽

مجموعه شعر عاشقانه

نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب

ها… سایه‌ای دیدم شبیهت نیست، اما حیف‌

ای کاش می‌دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می‌آمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی‌آید صدا امشب

امشب ز پشت ابر‌ها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه‌ها را یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی‌آرم تو که می‌دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

ای ماجرای شعر و شب‌های جنون من
آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب
محمدعلی بهمنی
شعر عاشقانه 
اشعار بلند و کوتاه عاشقانه

تکه یخی که عاشق ابر عذاب می‌شود
سر قرار عاشقی همیشه آب می‌شود

به چشم فرش زیر پا، سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب می‌شود

کنار قله‌های غم نخوان برای سنگ‌ها
کوه که بغض می‌کند سنگ مذاب می‌شود

باغ پر از گلی که شب به آسمان نظر کند
صبح به دیگ می‌رود، غنچه گلاب می‌شود

چه کرده‌ای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می‌کنم شعر حساب می‌شود

کاظم بهمنی

◽◾◽◾◽

مجموعه اشعار زیبای عاشقانه

لبت، تنت، سخنت، چهره‌ات تماشایی
آهای دختر رعنا چقدر زیبایی

به زعم من تو میان تمام مردم شهر
سرآمد همه دختران و زن‌هایی

به زیر پیرهن تو بهشت گمشده ایست
حرارت بدنت دوزخی‌ست رویایی

بگو که مادر تو کیست که این چنین زادست
دو چشم شرقی و یک صورت اروپایی

جنوب داغ لبت سرخی غروب خزر
شمال خیس نگاهت خلیج تنهایی

تنت روایتی از برف‌های قطب جنوب
خودت روایتی از یک پری دریایی

پر از حکایت ناگفته‌ای و می‌دانم
که تو نخوانده‌ترین داستان دنیایی

محمود غریبی

◽◾◽◾◽

شعر احساسی

من بی‌بهانه و هوسی عاشقت شدم
با هر تپیدن و نفسی عاشقت شدم

چتری شدی! همیشه به دنبال سایه‌ام
در سر نمانده یاد کسی عاشقت شدم

وقتی خدا رقم زده تصویر تازه‌ات
با یاد کهنه عکس کسی عاشقت شدم

درگیر با تو شد همه ذرات هستی‌ام
یک شهر شاهدند بسی عاشقت شدم

دیدم تو را که بال کشیدی به آسمان
از پشت میله قفسی عاشقت شدم

حالا من و خیال تو هر شب نشسته‌ایم
چشم انتظار تا برسی عاشقت شدم

پگاه عامری

امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۴ آذر ۱۳۹۸ ] [ ۱۰:۳۷:۰۹ ] [ admin ]
[ ]
.: Weblog Themes By 123blog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعی ثبت نشده است
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب